خشم نیز یکی دیگر مظاهر رفتاری است که کودکان به خصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان می دهند. گاه بچه ها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش می کنند. بچه های بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت می کنند. خشم بچه ها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و وظایفشان جلوه گر می شود. گاه نیز به شکل فعال فرزندان طلاق با بچه های دیگر به زد و خورد می پردازند.
? عملکرد والدین در این زمینه
بگذارید بچه ها بدانند که خشم یکی از مظاهر طبیعی طلاق است.
با راههای ناسالم ابراز خشم مقابله کنید و در پیش گرفتن راههای سالم را تشویق کنید.
به بچه ها یاد دهید که چگونه با بچه های دیگر رفتار کنند.
معلمان و سایر مددکاران را از وضعیت طلاق مطلع سازید تا آنها نیز به کمک بچه ها بیایند.
باید دانست که زمان برای احیای مجدد فرزندان امری ضروری است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزریق حمایت ها و هدایت های صحیح، بسیاری از کودکان دوباره به حیات طبیعی خود باز می گردند. اما اگر اضطراب و تشویش کودکان به شکل فزاینده ای تداوم یافت، آنگاه باید از مشاورین متخصص در این رابطه کمک جست
· طلاق اثرهای زیانباری در کودکان می گذارد که اغلب در بررسی های علوم اجتماعی نادیده گرفته می شود.
· کودکان طلاق از پدر و مادرشان متنفر می شوند. 51% کودکان طلاق گناهان پدر خود را نابخشودنی می دانند و 38% آنان اشتباهات مادرانشان را هرگز نمی بخشند. در حالی که کودکان عادی کمتر دچار نفرت از والدین خود می شوند.
· طلاق، علاوه بر هزینه های معمولی که برای جسم و روح کودکان طلاق دارد، دارای آثار زیانبارتری است.
· کودکان طلاق اگر در ظاهر سالم بمانند و حتی به معضلات اجتماعی و جرایم و جنایات و الکل کشیده نشوند، شادی و سرزندگی خود را از دست می دهند و همانند دیگر کودکان نشاط جسمی ندارند.
· در خانواده های طبیعی از هر 10 کودک، 8 کودک احساس شادی می کنند. اما در بچه های طلاق از هر 10 کودک، 4 کودک احساس شادی می کنند.
· یافته های تحقیقات دکتر مارکادت نشان می دهد که بچه های طلاق احساس بی اهمیت بودن می کنند و فقط یک سوم آنان کودک و بچه بودن را چیزی مهم می دانند.
· کودکان طلاق 6 برابر کودکان عادی احساس تنهایی و بی کسی و بی پشتوانه بودن می کنند. در حالی که 70% بچه های عادی کودکی خود را زیبا و سرشار از بازی و شادی می دانند، فقط 43% از بچه های طلاق کودکی خود را دوران بازی و شادی می دانند. تأثیر جدایی پدر و مادر مخرب ترین اثری است که می تواند بر ذهن یک کودک نقش ببندد. آثار روانی طلاق روی کودکان به قدری وسیع و جدی است که نمی توان از تأثیرات آن به سادگی گذشت. اولین ومهم ترین مشکلی که کودکان با آن روبرو می شوند، تصمیم گیری در خصوص حضانت و سر پرستی آنهاست. این مشکل زمانی حادتر می شود که والدین نتوانند به توافق برسند.
کودکی را تصور کنید که در سن 7 یا 9 سالگی متوجه جدایی والدین می شود. او برای ادامه ی زندگی باید یکی از والدین را انتخاب کند و یا دادگاه یا مرجع قانونی محل زندگی او را تعیین نماید. تصمیم گیری در این شرایط بیشترین فشار روانی را روی کودک وارد خواهد کرد. تصمیم گیری نهایی درباره کسی که قرار است سرپرستی او را به عهده گیرد خود موجب برانگیختن احساس شرم و گناه کودک می شود. شرم از اینکه چرا دیگری را رها کرده است و فکر می کند که اگر کودک خوبی بود، پدر و مادرش هر دو با او زندگی می کردند.
این احساس واکنش های عصبانیت، غمگینی و افسردگی را به دنبال خواهد داشت.
غمگین ترین کودک دنیا !
طلاق دردناک ترین حادثه زندگی یک کودک است. از میان آسیب هایی چون مرگ یکی از والدین، سوء استفاده های جنسی کودکان، معلولیت های جسمی و حتی بلایای طبیعی، طلاق را بدترین حادثه زندگی کودک دانسته اند.
وقتی که زوجین از هم جدا می شوند، ترس ناشی از احساس بی سرپرستی و آینده ای مبهم، روان کودک را آزرده می سازد و او دچار اختلالات عاطفی می شود.
حالت افسردگی، گوشه گیری و تخیل در وی به وجود می آید و در مواردی قدرت اراده و اندیشه از وی سلب می شود. این کودکان خود را گناهکار می دانند و مدام خود را مقصر و عامل جدایی پدر و مادر احساس می کنند و حتی اگر یقین حاصل کنند که در این جدایی مقصر نیستند، باز این فکر آنها را عذاب می دهد که شاید می توانستند اقدامی به عمل آورند تا از این جدایی جلوگیری کنند. حتی بعضی از کودکان مشتاق برقراری مجدد روابط خانواده هستند. گاهی برای کودکان پذیرفتن طلاق دشوارتر از پذیرفتن مرگ والدین است؛ چون در مرگ پیوند های عاطفی کمتر گسیخته می شود
براساس این مسأله بعضی دختران رفتارهای زنانه کاذب از خود نشان می دهند و عده ای از پسران از لحاظ همانندسازی مردانه دچار آشفتگی می شوند.
طلاق در وضعیت تحصیلی کودک نیز تأثیر می گذارد؛ توان فعالیت را از او می گیرد و حس رقابت را در وی از بین می برد.
انزواطلبی و شرکت نکردن در امور اجتماعی مدرسه و فعالیت های فوق برنامه از جمله آثار طلاق است.
برخی از پژوهشگران دریافتند که غیبت پدر موجب کاهش عملکرد ریاضی به خصوص در فرزندان پسر می شود و پسران محروم از پدر پیشرفت تحصیلی شان بسیار ضعیف تر از دختران محروم از پدر می شود.
این کودکان در سازگاری با دوستان خود مشکل دارند و کودکان پیش دبستانی نمرات بالاتری را در آزمون های اضطراب کسب می کنند. این کودکان خود پنداری منفی دارند، از توانایی های خود برداشت نادستی می کنند و احساس می کنند موفق نمی شوند و همین احساس عدم موفقیت می تواند تأثیر سویی بر تحصیل آنها بگذارد.
پژوهشگران دریافته اند که بیشتر نوجوانان و جوانانی که اقدام به خودکشی می کنند، افرادی هستند که در کودکی والدین آنها از هم جدا شده اند. به عقیده کارشناسان اکثر کودکان طلاق در زندگی آینده شان با همسر و فرزندان خود مشکل دارند و کودکان خود را با خود مقایسه می کنند و انتظارات و توقعات زیادی از بچه های خود دارند.
تأثیرات منفی طلاق بر روی دختران بیشتر است یا پسران ؟
دکتر محمد قمری، مشاور و عضو هیأت علمی دانشگاه در این باره می گوید:
تأثیرآسیب زای طلاق روی دختران بیشتراست تاپسران.دختران 34% و پسران 26%.
به طور کامل این درصدها بیانگر این است که این قشر نیازمند کمک حرفه ای متخصصان بهداشت روانی هستند که بیشتر باید مورد توجه دست اندرکاران جامعه قرار گیرند.
به امید آینده ای پربار و روشن تر برای فرزندانمان که آینده سازان ایران و ایرانی خواهند بود
ماندانا امیر نیرومند